يادداشت سردبير٬ شماره ٢٧٢
سياوش دانشور
کمونيسم کارگرى و جدال تروريستها
در باره بسته شدن سفارت رژيم اسلامى در کانادا
بسته شدن سفارت رژيم اسلامى در کانادا با مباحث مختلف و متضادى مواجه شده است. هر کسى بنا به منافع و استراتژى و سياستى که دنبال ميکند راجع به اين موضوع حرف ميزند. بسته شدن سفارت جمهورى اسلامى اخيرا در کانادا و قبلتر در انگلستان محصول چه شرايطى است و چه اهدافى را دنبال ميکند؟ يک موضع کمونيستى کارگرى و انقلابى در قبال اين واقعه و سوالاتى از اين دست چه تفاوتى با مواضع و سياستهاى جريانات متفرقه بورژوائى و ناسيوناليست ايران دارد؟ موضع و سياست حزب ما چيست؟
زمينه هاى جدال کنونى
دولتهاى انگلستان و کانادا در کمپ ميليتاريسم و تروريسم دولتى هستند که براى تحميل تناسب قواى جديدى به اسلام سياسى در خاورميانه تلاش ميکنند. اينها از جمله حکومتهائى هستند که رژيم اسلامى را سر کار آورده اند٬ از آن حمايت کردند٬ در مقابل جناياتش سکوت کردند٬ و زير بغلش را گرفتند که توسط مردم ايران سرنگون نشود. در عين حال اين حکومتها و هيئت حاکمه طبقه بورژوازى در اين کشورها منافع و تضادهاى خود را دارند. منافع و تضادهائى که با هر تحريک و اقدام طرف مقابل براى دوره اى سير تند شدن و چه بسا قطع موقتى روابط ديپلماتيک را بدنبال داشته است. توجيهات "حقوق بشرى" اين دولتها براى بستن سفارت رژيم اسلامى پشيزى ارزش ندارد. بويژه زمانى که "حقوق بشر" اسم رمز دخالت نظامى در اقصى نقاط جهان شده است و هر نيروى ارتجاعى وابسته به اين کمپ تروريستى زير پرچم "حقوق بشر" سينه ميزند. آنچه در انگلستان و کانادا اتفاق افتاده است ادامه سياست اعمال فشار به رژيم اسلامى در ايران و موئتلفين منطقه اش است. اين گوشه اى از جنگ تروريستى است که با ابزارها و اهرمهاى مختلف در جريان است. يادمان باشد که قتل زهرا کاظمى عليرغم غرولندهاى ديپلماتيک فراموش شد و کانادا به پناهگاه ايمن سرمايه داران و دزدها و خر پولهاى رژيم اسلامى تبديل شده است.
مواضع اپوزيسيون بورژوائى
در ميان نيروهاى کمپ راست ايران دو موضع کلاسيک وجود دارد: اول٬ جنبش ناسيوناليسم پرو غرب و طيف متلونى که در کنفرانسهاى آلترناتيو سازى شرکت دارند. اگر از استثناها بگذريم٬ نيروهاى اين جنبش ارتجاعى عموما از اين نوع اقدامات بى قيد و شرط دفاع ميکنند. هورا کش آمريکا و ائتلاف ناتو و پنتاگون هستند و هر اقدام اين کمپ عليه حکومت اسلامى را زمينه اى براى تهاجم نظامى و پيشروى سياست جنگى تلقى ميکنند. اين نيروها طرفدار تحريم اقتصادى٬ حمله به ايران و اعمال فشار به جمهورى اسلامى زير پرچم "حقوق بشر" هستند.
دوم٬ نيروهاى جنبش ملى اسلامى که اساسا در اين جدال جانب جمهورى اسلامى را ميگيرند و چنين سياستهائى را عليه پروژه سياسى خود ميبينند. در ميان اين نيروها از جريانات صريح اللهجه طرفدار رژيم اسلامى تا "ضد امپرياليستها" را ميتوان مشاهده کرد که همواره در جدال دو قطب تروريستى جانب ارتجاع کوچک را ميگيرند.
سوم٬ طيفى از نيروهاى منتسب به "ليبرال" و "سکولار" و "جمهوريخواه" هم هستند که پائى در کنفرانسها و سياست آلترناتيو سازى پنتاگونى و پائى در جمهورى اسلامى و تلاش براى "اصلاح مسالمت آميز" آن دارند. اين طيف که تابلوى سياسى اش "حقوق بشر" و "انتخابات آزاد" است٬ مواضع شان بيانگر اپورتونيسم آنهاست. برخى که حتى مخالف حکومت اسلامى اند بستن سفارتخانه ها را به ضرر مردمى ميدانند که به ايران سفر ميکنند و حکومت اسلامى را موظف به تامين "نيازهاى کنسولى مردم" ميدانند. برخى از سر دست بالا پيدا کردن ناسيوناليستهاى دو آتشه و پنتاگونيست اعلام مخالفت ميکنند. برخى نيز گله ميکنند که چرا زودتر مسئله حقوق بشر در مرکز سياست خارجى اين دولتها قرار نگرفته است. مواضع اين مجموعه سيال و ناپايدار است و با هر تغييرى در سياست ايران و از جمله جلو آمدن جريان اصلاح طلب حکومتى از يکسو و يا تشديد سياست جنگى از سوى ديگر بسرعت تغيير ميکند.
سياست کمونيستى کارگرى
برخورد حزب ما و جنبش کمونيسم کارگرى از اساس متفاوت است. اصول و پلاتفرم سياسى ما در قبال اين سوالات ادامه اصول و سياست قديمى ما در قبال جمهورى اسلامى و در اينجا جدال دو قطب تروريستى است. ما از توجيهات و پروپاگاند جنگى دو قطب ارتجاعى شروع نميکنيم. ما برخلاف نيروهاى متوهم و آرامش طلب که خواهان ادامه وضع موجود هستند٬ خواهان ادامه ديپلماسى تروريستها نيستيم. ما در جنگ دو ارتجاع جانب يکى را نميگيريم چرا که منافع و سياست کمونيستى کارگرى ما عليه هر دوى آنهاست. ما وقتى يک مرتجع توى گوش مرتجع ديگرى ميزند نقش سازمان ملل را ايفا نميکنيم و صلح نيروهاى ارتجاعى طبقه بورژوا را موعظه نميکنيم.
ما٬ طبقه کارگر و مردم آزاديخواه و انقلابى٬ که خود يک طرف جدال سياسى هستيم٬ در چنين شرايطى تلاش ميکنيم صحنه را به نفع جنبش خود عوض کنيم. ما در چنين اوضاعى ضمن ترسيم تفاوت اهداف سياسى و اجتماعى خود با اين نيروها و دول ارتجاعى٬ براى تحقق پلاتفرم ديرينه خود براى منزوى کردن و جمع کردن بساط جمهورى اسلامى و شکست سياستهاى ميليتاريستى و نظم نوينى تلاش ميکنيم.
ما همواره براى سرنگونى جمهورى اسلامى مبارزه کرده ايم و براى بستن سفارتخانه هاى آن بعنوان مراکز جاسوسى و تروريستى تلاش ميکنيم. ما همواره عليه مماشات دول غربى با رژيم اسلامى بوده ايم و براى قطع کامل روابط سياسى و ديپلماتيک با اين رژيم جنايتکار مبارزه کرده ايم. ما همواره خواهان انتشار اطلاعات و اسناد اقدامات جاسوسى و تروريستى رژيم اسلامى که اساسا از سفارتخانه هاى رژيم هدايت ميشود بوده ايم. ما همواره عليه فعال مايشائى نيروهاى اسلامى در کشورهاى اروپا و آمريکا و تهديد زنان و کودکان در محيط هاى اسلامى مبارزه کرده ايم و در مواردى افسار همين دولت کانادا را کشيديم که قانون شريعه را در مهد دمکراسى رسمى نکند. سياست رسمى ما اينبوده و هست که بساط جمهورى اسلامى را در خارج کشور جمع کنيم.
آيا در شرايط کنونى که دولتهاى انگلستان و کانادا سفارت رژيم را بسته اند و ما نيز زمينه ها و اهداف آنرا ميشناسيم و آنرا گوشه اى از جنگ تروريستها ميدانيم؛ بايد در قبال آن سکوت کنيم٬ به آن اعتراض کنيم٬ و يا براى آن هورا بکشيم؟ سکوت يک موضع پاسيفيستى و اپورتونيستى است که ميتواند به هرچه تفسير شود. اعتراض مستقيم و تلويحى به بستن سفارت رژيم با اين استدلال که اين اقدام در خدمت جنگ است٬ طرفدارى از جمهورى اسلامى و پلاتفرمى براى باز کردن مجدد سفارتخانه رژيم است. هورا کشيدن و تمجيد از اقدام دولت کانادا و غير انتقادى بودن به آن همراهى با اهداف کمپ تروريسم دولتى است. هيچکدام اينها سياست ما نيست.
به نظر ما بايد جنبشى وسيع و انقلابى براى بستن سفارتخانه ها و مراکز رژيم اسلامى در خارج کشور راه بيافتد. فراخوان ما اينست که براى تصرف مراکز رژیم آماده شويم. این مراکز باید به محلى برای مبارزه آزادیخواهان برای سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل شود. ما باید تمام اسناد این سفارتخانه ها را علنی کنیم تا جامعه بداند که این دولتهاى طرفدار حقوق بشر چه بند و بستهایی با رژیم اسلامی کرده اند. يک نمونه آن حمله به و اشغال سفارتخانه هاى رژيم در زمان خيزش توده اى در ايران توسط نيروهاى کمونيست و انقلابى بود. در آن زمان توده ايها و طرفداران رژيم٬ اقدام مردم انقلابى را هوادارى از خامنه اى و اعوان و انصارش ناميدند. در شرايط حاضر نيز برخى ورشکسته سياسى و شبه توده ايست مدافعين برچيدن بساط رژيم را به طرفدارى از ناتو و جنگ متهم ميکنند.
کمونيستهاى کارگرى و نيروهاى انقلابى در هر شرايطى پلاتفرم آزاديخواهانه و انقلابى خود را پيش ميبرند بدون اينکه سر سوزنى به اردوهاى ارتجاعى آوانس دهند. ما از بستن سفارت رژيم اسلامى ناراحت نمى شويم. ما تفرقه و تنش بين اردوى ارتجاع سرمايه دارى را به ائتلاف و اتحاد آنها ترجيح ميدهيم. ما از کوتاه شدن نسبى دست حکومت اسلامى در خارج و ناتوانى اش در تروريزه کردن محيط زندگى مردم نه فقط هيچ ناراحتى و نگرانى نداريم بلکه از آن به نفع اهداف آزاديخواهانه خود که عليه همه اين نيروهاى درگير است استفاده ميکنيم. ما اين دولتها را تحت فشار ميگذاريم تا اسناد و اطلاعاتى که ابعاد واقعى اقدامات تروريستى رژيم اسلامى را برملا ميکند٬ علنى و منتشر کنند. اسناد و اطلاعاتى که توسط سازمانهاى امنيتى "محرمانه" تلقى ميشود تا براى بند و بست هاى بعدى مورد استفاده قرار گيرد. ما عليه سياست پهن کردن بساط رژيم اسلامى در خارج تحت عنوان "تامين نيازهاى کنسولى ايرانيان" هستيم. ما در اين اوضاع تعرض مان را به جنبش اسلام سياسى و پروژه هاى اسلاميزه کردن و گتويزه کردن محيطهاى مهاجرين و خانواده هاى منتسب به مسلمان تشديد ميکنيم. ما در اين اوضاع براى قطع دست درازى هر آخوند و نهاد مذهبى که حقوق کودکان و زنان را روزمره تهديد ميکنند مبارزه مان را گسترش ميدهيم. ما در اين اوضاع بر حقانيت سياست انقلابى کمونيست کارگريها براى تحمل نکردن جمهورى اسلامى در خارج کشور تاکيد ميکنيم. ما در اين اوضاع براى مسدود شدن حسابهاى بانکى و ثروتها و پولهاى مردم ايران که توسط اين جانيان اسلامى به غارت رفته و در بانکهاى دول اروپائى و آمريکائى تلمبار شده اند تلاش ميکنيم.
سياست و موضع حزب اتحاد کمونيسم کارگرى اينست که در جدال فراکسيونها و نيروهاى متفرقه اردوهاى ارتجاع بورژوائى٬ پرچم آزاديخواهانه خود را برافرازد و براى آن نيرو جمع کند تا نتيجه اين دعوا به نفع يکطرف جدال تروريستى تمام نشود. ما در اين جدال جانب هيچکدام از نيروها و دولتهاى تروريستى را نمى گيريم و براى بميدان آوردن بشريت آزاديخواه عليه تروريسم و ميليتاريسم تلاش ميکنيم. *
١٩ سپتامبر ٢٠١٢